Sultan Ehmed Şah Qacar

"مقصد از خلع احمدشاه نه اينكه تبديل اصول اداره نظامى به جمهوريت بود. نه٫ نه بالله- بلكه تعويض طائفه قولدورآساى قاجاريان تركى به سلاله طاهره نجيب پهلوى فارسى بود."

Friday, April 14, 2006



سنتز فارس-شيعه پس از ساقط كردن سلسله آذربايجانى و علوى قاجار در سال ١٩٢٥ به دست امپرياليسم بريتانيا, ايدئولوژى رسمى دولت ايران گرديده است.

توصيه هايى به انديشمندان و نيروهاى سياسى دموكرات و چپ ملت فارس در لزوم دورى از ترمينولوژى شوونيسم و در ضرورت دمكراتيزه كردن فرهنگ سياسى اين ملت

داداش قاراقويونلو قيزيلباش- ٢٠٠١-٠٣-٠١


١٠- ايدئولوژى رسمى دولت ايران از سال ١٩٢٥ يعنى سال برقرارى رژيم پهلوى توسط امپرياليسم بريتانيا "سنتز ايران-اسلام" ويا دقيقتر "سنتز فارس-شيعه" مىباشد. چكيده اين ايدئولوژى نابود ساختن تمام ملل غيرفارس ايران به هر طريق ممكن و تشكيل يك ملت واحده و هموژن فارس زبان و شيعه مذهب در ايران به نام ملت فارس است. اين ايدئولوژى پس از به شكست كشانيده شدن حركت مشروطه در سال ١٩٠٥-١٩٠٦ توسط دولت بريتانيا به مرحله اجرا گذارده شده و پس از ساقط كردن سلسله آذرى و علوى قاجار در سال ١٩٢٥ به دست همان دولت ايدئولوژى رسمى دولت ايران گرديده است. سنتز فارس-شيعه صرفنظر از تاكيد رژيم پهلوى بر عنصر فارس و تاكيد جمهورى اسلامى بر عنصر شيعه ايدئولوژى رسمى هر دو دولت فارس قرن بيستم و جمهورى اسلامى بوده است.

١١- يكى از دلايل ساختن اين ايدئولوژى از سوى دول اروپائى استعمارگر گشودن جبهه اى نو در شرق بر عليه دشمن هميشگى اروپا يعنى امپراتورى عثمانى (و بعدها جمهورى تركيه) از طريق ساقط نمودن دولت آذرى قاجار- كه منشاشان از علويان تركيه مركزى بوده و هر آن مىتوانستند به متحد بالفعل عثمانيها تبديل شوند- و جايگزينى آن با دولتى فارس و وابسته به خويش بوده است.

سياست تضعيف دولت عثمانى (و بعدها جمهورى تركيه) و حذف عنصر توركى (ترك و آذرى) در غرب آسيا كه از قرون ١٢-١٣ ميلادى آغاز شده و با تحريك صفوى ها به برافروختن شعله جنگهاى چند صد ساله مذهبى به اوج خود رسيده بود امروز نيز به شدت تمام از سوى دول بزرگ اروپائى –مسيحى (انگلستان٫ فرانسه٫ آلمان٫ روسيه٫ ايتاليا) تعقيب مىشود. الحاق گام به گام اراضى آذربايجان توسط شوونيسم توسعه طلب ارمنى و آسيميلاسيون تورك (آذرى) هاى ايران توسط شوونيسم فارس كه در قرن بيستم تشديد شده است٫ در راستاى سياست جاافتاده٫ تاريخى و عمومى اروپا مبنى بر حذف عنصر توركى (ترك و آذرى) از منطقه قابل توضيح مىباشد. در اين راستا اروپاى استعمارگر لحظه اى از تحريك و حمايت گروههاى مختلف موجود در منطقه (بر حسب شرايط ارمنى٫ آسورى٫ يونانى٫ روم٫ كرد٫ شيعه٫ فارس٫ يزيدى٫ پان ايرانيست٫ عرب٫ و غ.) بر عليه عنصر و هويت توركى (ترك و آذرى) دريغ نورزيده است.

....................

١٢- نيز پس از برقرارى رژيم شوروى سوسياليستى و قرار گرفتن توركستان و قفقاز تورك يعنى تمام شمال ايران در داخل اين كشور و تمايل روزافزون ملل توركى و روشنفكران ايشان در افغانستان٫ ايران و عراق يعنى قيرقيزها٫ ازبكها٫ تركمنها و آذرىها به سوسياليسم در كشورهاى جنوب- تا آن حد كه آخرين پادشاه آذرى ايران زنده ياد احمدشاه قاجار نيز عملا و آشكارا مشرب سياسى سوسيال دمكرات داشت- اين ملل توركى (توركيك) داراى پتانسيل شورش٫ مساوى با و كانال اشاعه سوسياليسم و فدراليسم و ستون پنجم شوروى سوسياليستى در ايران تلقى شده اند. با افزوده شدن اين انگيزه نو به سائقه تاريخى آنتى آذرى-ترك موجود٫ نابودى همه جانبه ملل توركى ايران (آذرىها)٫ دولت قاجار و آذربايجان در دستور كار دول امپرياليستى غرب و در راسشان دولت بريتانيا و بعدها آمريكا قرار گرفته است.

....................

0 Comments:

Post a Comment

<< Home