Sultan Ehmed Şah Qacar

"مقصد از خلع احمدشاه نه اينكه تبديل اصول اداره نظامى به جمهوريت بود. نه٫ نه بالله- بلكه تعويض طائفه قولدورآساى قاجاريان تركى به سلاله طاهره نجيب پهلوى فارسى بود."

Wednesday, April 19, 2006



احمد شاه هفتمين و آخرين پادشاه قاجار

محمود طلوعی

دقت: اين نوشته از ديدگاه قوميت گرائي افراطي فارسي و موضعي ترك ستيزانه و ضدآذربايجاني نوشته شده استּ




احمدشاه، هفتمين و آخرين پادشاه سلسله قاجار دومين پسر محمدعلی شاه و بزرگترين فرزند ذکور او از ملکه جهان است که در سال 1275 هجری شمسی در زمان وليعهدی پدرش در تبريز به دنيا آمد و دوران طفوليت او در تبريز سپری شد. محمد علی شاه از همسر قبلی خود که از خاندان قاجار نبود و بعد از ازدواج با ملکه جهان او را طلاق داد، پسری داشت که بعدا" به لقب زمان وليعهدی خود او را "اعتضادالسلطنه" ملقب شد.

احمدشاه، که فبل از رسيدن به مقام سلطنت سلطان احمد ميرزا خوانده می شد، مانند پدر معلمان و مربيان روسی داشت و اسميرنوف معلم روسی او که افسر ارتش روسيه بود، به همان اندازه که شاپشال روسی محمدعلی ميرزا و محمدعلی شاه بعدی را تحت نفوذ خود گرفته بود، در او نفوذ داشت. سلطان احمد ميرزا که فوق العاده مورد توجه و علاقه پدر و مادرش بود در همان سال اول سلطنت محمدعلی شاه در ده سالگی به عنوان وليعهد تعيين شد و با اين که رسم سلاطين قاجار از زمان سلطنت فتحعلی شاه به بعد اين بود که وليعهد را ولو در خردسالی به حکومت آذربايجان منصوب نمايند، ملکه جهان از فرستادن اين طفل نازپرورده به تبريز جلوگيری نمود و اعزام او را به آذربايجان به زمانی که به سن بلوغ برسد موکول کرد.

وقايعی که به سقوط محمد علی شاه از اريکه سلطنت انجاميد و در بخش مربوط به وقايع ايران در دهه اول قرن بيستم به تفصيل شرح داده شده است، به استقرار احمدشاه در مقام سلطنت پيش از رسيدن وی به سن بلوغ انجاميد. تشريفات انتقال سلطنت از محمد علی شاه به پسرش نيز غيرعادی بود و همانطور که در فصل مذکور اشاره شد يک مجلس عالی از رجال و بزرگان مملکت که خود را نماينده مردم می دانستند محمد علی شاه را از سلطنت خلع و احمد شاه را به سلطنت برگزيدند.

احمدشاه در آغاز سلطنت سيزده سال داشت و مجلس عالی تا رسيدن وی به سن بلوغ عضدالملک بزرگ خاندان قاجار را به نيابت سلطنت برگزيد. احمدشاه قريب 17 سال در مقام سلطنت ايران باقی ماند و دوران سلطنت او مملو از حوادث ناگواری است که با اعدام شيخ فضل الله نوری در نخستين روزهای سلطنت وی آغاز و با تلاش پدرش برای بازگشت به مقام سلطنت تحت حمايت روسها و سپس تجاوز نظامی روسها به ايران و اشغال بخشی از آذربايجان و خراسان و اعدام ثقةالاسلام مجتهد بزرگ تبريز به دست نظاميان روس ادامه می يابد. در جريان مداخله نظامی روس ها در ايران، ناصرالملک که پس از مرگ عضدالملک نيابت سلطنت ايران را به عهده داشت مجلس را منحل کرد و يک حکومت ديکتاتوری برقرار نمود که تا قبل از رسيدن احمد شاه به سن بلوغ و تاجگذاری او ادامه داشت.

احمدشاه در آستانه جنگ بين المللی اول تاجگذاری کرد و سلطنت او با اشغال ايران از طرف قوای انگليس و روس و عثمانی و تشکيل يک دولت در مهاجرت در کرمانشاه، در مقابل دولت مرکزی ايران ادامه يافت. بعد از پايان جنگ وثوق الدوله نخست وزير وقت که با پشتيبانی انگليسی ها به اين مقام منصوب شده بود با امضای يک قرارداد اتحاد سياسی و نظامی با انگلستان، که ايران را عملا" تحت الحمايه انگلستان قرار می داد بحران سياسی بزرگی به وجود آورد. امضای اين قرارداد که به قرارداد 1919 معروف شده است به حرکتهای تجزيه طلبانه در آذربايجان و گيلان انجاميد و سرانجام با کودتای 1299 و اشغال تهران از طرف نيروهای قزاق به فرماندهی رضاخان، احمدشاه فرمان نخست وزيری سيدضياءالدين طباطبايی عامل سياسی کودتا را صادر نمود و رضاخان با لقب سردار سپه به فرماندهی قوای مسلح ايران منصوب شد.

قرارداد 1919 با توافق قبلی بين سيدضياءالدين و انگليسی ها لغو شد، ولی حکومت سيدضياءالدين هم بيش از صد روز دوام نيافت و احمدشاه پس از تشکيل کابينه های بی دوام به رياست قوام السلطنه و مشيرالدوله و مستوفی الممالک سرانجام فرمان نخست وزيری رضاخان سردار سپه را صادر نمود و خود عازم اروپا شد. رضاخان در مدت غيبت طولانی احمدشاه از ايران پايه های قدرت خود را مستحکم تر ساخت و پس از شکست طرحی که برای اعلام نظام جمهوری در ايران داشت، سرانجام مقدمات خلع قاجاريه و انتقال سلطنت به خاندان خود را فراهم ساخت. احمدشاه روز نهم آبان 1304 پس از تصويب طرح خلع قاجاريه در مجلس شورای ملی از سلطنت خلع شد و برادر وليعهد او محمد حسن ميرزا نيز به طرز موهن و تحقيرآميزی از ايران اخراج گرديد. احمدشاه سه سال بعد از خلع از مقام سلطنت در سال 1307(1928 ميلادي) در پاريس درگذشت.

برگرفته از کتاب: صد سال ، صد چهره تاريخ مصور ايران و جهان در قرن بيستم
نوشته: محمود طلوعی
چاپ اول 1378/صفحه 890- 888

0 Comments:

Post a Comment

<< Home